حالت معمول و اصل اولیه در روابط اجتماعی انسان‌ها این است که در کنار یکدیگر با حسن نیت و رفتار نیکو به زندگی بپردازند و به حریم خصوصی یکدیگر تجاوز نکنند. اما گاهی افرادی پای خود را کج می‌گذارند و به حقوق دیگران تعدی می‌کنند، یا شخصیت او را خرد کرده و حیثیت او را در جهت منافع خود لکه‌دار می‌کنند و یا اینکه مقررات اجتماعی را نقض و نظم عمومی را مختل می‌کنند، در چنین شرایطی است که حکومت وظیفه دارد به وسیله قوه قهریه از حیثیت اشخاص محافظت کند و حقوق از دست را رفته را تا حد توان برگرداند و در راستای جلوگیری مجدد از ارتکاب جرم، محدودیت هایی را اعمال کند.

قضاوت در اسلام

قضاوت از دید ائمه ـ علیهم السلام ـ منصب خطیری است که دارای مشکلات زیادی است چرا که دائماً در معرض امتحانات سخت و وسوسه انگیز قرار دارد، ولی این را نیز باید گفت که اگر به دست یک قاضی احقاق حقی بشود و رفع ظلمی صورت گیرد، از اجر و پاداش ویژه‌ای برخوردار خواهد بود. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در این زمینه می‌فرمایند: دست خدا بالای سر قاضی است و او در زیر سایه رحمت الهی نشسته، اما اگر از حق تجاوز کند خداوند او را به خودش وا می‌گذارد.

حضرت امام صادق ـ علیه السلام ـ می‌فرمایند: قاضیان چهار گروهند که سه گروه از آنان اهل آتش و دوزخند و یک گروه از آنان اهل بهشت. اما سه گروه که اهل دوزخند عبارتند از:

 1- مردی که قضاوت ظالمانه نموده در حالی که نمی‌دانست
2- مردی که قضاوت ظالمانه نموده در حالی که می‌دانسته؛
 3- مردی که قضاوت به حق نموده ولی عالم به امور قضایی نبوده؛ 
  4- اما مردی که قضاوت به حق نموده در حالی که عالم به امور قضایی بوده پس او در بهشت است.

شرایط قاضی از دیدگاه ائمه

اما درباره شرایط قاضی در اسلام که از خطیرترین مسئولیت‌ها شناخته شده است باید گفت که در شریعت نبوی قبول منصب و مسئولیتی که در خور انسان نیست از بزرگترین گناهان شمرده شده است، زیرا نبیّ مکرم اسلام می‌فرمایند: کسی که امری از مسلمین را عهده‌دار می‌باشد در حالی که برتر از او در میان مردم هست به خدا و رسولش و به همه مسلمین خیانت کرده است. به همین خاطر منصب قضاء که از اعظم مناصب، و در رابطه با جان، مال و آبروی مردم است با توجه به روایات در این باب باید به اهلش واگذار شود.

حضرت علی ـ علیه السلام ـ در فرمان خود به مالک اشتر برای انتخاب قاضی می‌فرمایند:
پس برای قضاوت و داوری بین مردم بهترین کسانی را انتخاب کن که؛
۱ـ انبوه کارها بر او سخت نیاید و از عهدة انجام آنها برآید؛
۲ـ طرفین متخاصم در ستیزه و لجاج رأی خود را بر او تحمیل نکنند؛
۳ـ در صورت اشتباه، بر تصمیم خود اصرار نورزد و جانب حق را بگیرد؛
۴ـ طمعکار نباشد ‍(زیرا طمعکاری مانع احقاق حق است)؛
۵ـ در قضاوت به اطلاعات سطحی اکتفا ننماید؛
۶ـ در موارد شبهه تا کشف حقیقت درنگ و تأمل نماید؛
۷ـ در صدور احکام متکی به دلائل قطعی باشد؛
۸ـ کمتر از همه از مراجعه دادخواهان به تنگ آید؛
۹ـ در کشف حقایق صبور باشد؛
۱۰ـ پس از روشن شدن موضوع، حکم قاطع صادر نماید؛
۱۱ـ تملّق و چاپلوسی و حیله و خدعه او را به هر سو نکشاند؛
و البته این چنین کسانی کمیابند.»

فقهای شیعه همگی شرایط مشابهی را برای تصدی امر قضاء در نظر گرفته‌اند. برای مثال حضرت امام خمینی (ره) در مورد شرایط قاضی می‌فرماید که باید موارد زیر را داشته باشد:

۱. کمال عقل و رسیدن به حد بلوغ؛ ۲. ایمان؛ ۳. طهارت مولد (حلال زاده)؛ ۴. مرد باشد؛ ۵. عادل باشد؛ ۶. عالم به احکام قضاوت باشد؛ ۷. باید قوه ضبط و اجتهاد داشته باشد. (1)

علاوه بر شرایط فقهی گفته شده یک قاضی باید باتدبیر و دانا باشد و هنگام قضاوت از شیوه‌های مختلف استفاده بهینه بکند. عنصرالمعالی در قابوسنامه حکایتی را از قضاوت قاضی با درایت نقل می‌کند:

مردی با گریه و زاری به نزد قاضی ابوالعباس رویانی رفت و گفت که مبلغی را برای کمک به دوستش قرض داده و الان که چند سالی از آن زمان می گذرد، دوستش حاضر نمی‌شود پول را برگرداند. قاضی به مرد گفت که باید شاهد بیاورد ولی مرد شاهدی برای خود نداشت. قاضی گفت چاره‌ای نیست یا باید خودت شاهدی برای گفته‌ات داشته باشی یا دوستت در پیشگاه خداوند قسم بخورد. مرد دوباره با گریه گفت که دوستم از قسم دورغ خوردن اِبایی ندارد و نمی‌تواند به این وسیله حقش را پس بگیرد. قاضی از هر دو آنها سوالهایی می‌پرسد و در آخر از مالباخته می‌پرسد که به هنگام قرض دادن پولش، کجا نشسته بوده. مرد مالباخته می‌گوید زیر درختی نشسته بودیم. قاضی هم به او می‌گوید که درخت شاهد تو است، برو زیر همان درخت دو رکعت نماز بگذار و 100 بار بر پیامبر صلوات بفرست و بعد از آن با نشان دادن مهر من به آن درخت او را به اینجا بیاور. مرد مهر را می‌گیرد و می‌رود. بعد از مدتی قاضی از دوست مالباخته می‌پرسد به نظر تو دوستت به آن درخت رسیده است یا نه؟ مرد می‌گوید هنوز نه.

بعد از گذشت مدت زمانی مرد مالباخته برمی‌گردد و می‌گوید هر کاری کردم درخت به اینجا نیامد. قاضی می‌گوید چرا اتفاقا درخت آمد و به نفع تو شهادت داد. دوست مالباخته که تا آن لحظه کنار قاضی نشسته بود گفت پس چرا من آن درخت را ندیدم. قاضی گفت اگر تو پولی از دوستت نگرفته بودی از کجا فهمیدی که او به سوی کدام درخت می‌رود که در جواب سوال من گفتی به درخت مورد نظر نرسیده است. مرد در مقابل این استدلال قاضی سکوت اختیار کرد و قاضی او را ملزم به پرداخت پول مالباخته کرد.(2)

همانطور که در روایات آمده است جایگاه قاضی و قضاوت در اسلام، همان جایگاه پیامبران می‌باشد. بنابراین علاوه بر بلندی جایگاه، منصب خطیری هم است. زیرا قضاوت قاضی در برابر مال، جان و آبروی یک فرد قرار دارد. پیامبر اسلام (ص) می‌فرمایند: « زبان قاضی میان دو شعله آتش است تا اینکه میان مردم حکم کند و سرنوشت او معین شود. چنانچه عادلانه حکم کند، به سوی بهشت و اگر ستم کند، به سوی دوزخ شتافته است». نتیجه قضاوت درست و عادلانه رسیدن به عدالت در جامعه است و هر کجا عدالت به صورت کامل رعایت شود، هیچ حقی از کسی ضایع نمی‌شود. شرط عدالت در جامعه یکی از مواردی است که جمهوری اسلامی به دنبال آن است و با رعایت کردن آن می‌تواند با وجهه مناسبی به همه جهانیان شناسانده ‌شود.
 
منابع

1- سایت پرسمان دانشگاهیان
2- پایگاه اطلاع رسانی حوزه
3- طوسی، تهذیب، 6 / 392